امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
مهرانامهرانا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

من و وروجک هام

خونه تکونی دم عید من و امیررضا

ای جوووونم امیررضا ک همیشه پا ب پای مامانی خودشو تو هرکاری شریک میکنه😁 دیدی دارم خونه گردگیری میکنم و.. بدو بدو رفتی اسکاج ظرفا رو ورداشتی و شروع کردی دیوار سابیدن😂 میگفتی کمکمت میکنم تا خسته نشی.. اخه مگه میشه شیرین زبونی چون تو رو داشته باشم و خسته بشم😚😚 تن صدات خیلی بامزه س..صحبت ک میکنی دوست دارم بیام محکم بغلت کنم و یه لقمه ت کنم بخورمت بسکه شیرینی😙😙😙😙 البته ناگفته نماند ک کنار شیرینی و همکاری یه وقتایی دعوامونم میشه مثلا با اسکاج میخواستی صفحه ال سی دی بشوری هرچی هم تذکر میدادم میگفتی نهههه تی وی کثیفه خلاصه با ترفند پرت کردن حواست بیخیالش شدی ولی همه جوره با بودنت انرژی میگیرم و همه جوره برام عزی...
1 فروردين 1398

نفسم بنده ب نفسات😙😙😙😙😙😙😙

بعد از چادر و گوشی حالا نوبت عینک افتابی مامانه خداروشکر مدتیه کمتر سراغ گوشی مو میگیری هرچند دستم ببینی میخوای بلللللله دیگه تموم اخلاقای رو مخت با یکم صبر و حوصله و هدایت بالاخره یکروز تاریخ انقضا داره😁 مدتیه ک تفاوت کم ک زیاد‌..بزرگ‌و کوچیک..تلخ و شیرینو خوب میدونی مثلا وقتی قراره ب هردوتون میوه یا خوراکی بدم ازم میپرسی کدوم بزرگتره؟ و میگی بزرگه آقا..کوچیکه اجی😁😁 یا اینکه میدونی چایی تلخه و برا خودت ک میخوای تاکییییید میکنی شیرین باشه معنی جملات محبت امیز و ناراحت کننده و.‌. رو تشخیص میدی معنی تشکر رو میدونی و بکارش میبری و از هرکس وسیله ای بخوایی ویا خرید کنی بعدش میگی ممنون😙😙 ...
28 اسفند 1397

خونه خاله

اینجابلوار نزدیک خونه خاله لیلاس هروقت میریم خونشون من و صفا و شما باهم میریم سوپر مارکت محله و بستنی و پفک و چیپس و تخمه و کلی هله هوله دوست داشتنی میگیریم اینسری ک رفتیم خونشون تا رسیدیم گفتی ماما بریم بستنی.. صفاهم ک مدام سراغ میگرفت اینجاهم ب رسم همیشه ت برا خودت جدا خرید کردی و از فروشنده خواستی تو پلاستیک جدا برات بزاره😁 خونه خاله ها کلللا بهت خوش میگذره و چون همگی تجربه بچه بزرگ کردن دارن و در حال حاضر همسنت بچه دارن از لحاظ موقعیت سنیت مشکلی باهاشون نداریم😉 ولی خونه خاله لیلا چون الا و فاطمه کمک دستم هستن برای نگه داری بچه ها وخونه خاله فاطمه من و خاله کللللللی حرف نگفته داریم برا هم و خونه خاله زهرا چون خ...
26 اسفند 1397

گلپسری و شهربازی

از وسایل شهربازی از استخر توپ کمی ترس داری و نمیتونی بپری وسط و مدام کناره ها میایستی من حس میکنم چون مدام با بابایی میرفتی و من نبودم نتونستس اون تشویق و دلگرمی واقعی رو بگیری و بری بهمین خاطرم تصمیم گرفتم ک تا جایی ک میتونم از این ببعد تورفتن ب پارک و شهربازی همراهیت کنم تا اعتماد بنفس و جرات لازمو پیدا کنی البته شایدم مقتضی سنت باشه و برا دو سال و نیم زود باشه ولی خییییلی باحال بود می ایستادی یه گوشه و تموم کسایی ک میپریدن تو استخر رو تشویق میکردی و میگفتی افرررررررین ..حالا دوباره😂😂😂😂 اما اینبار ک باهات اومدم ب نسبت روزهای دیگه بیشتر میرفتی تو استخر ترامبولین و ماشین سواری رو خیییییلی دوست داری وخدارو ...
26 اسفند 1397

امیررضا ‌و خونه خاله کلثوم

رفتیم خونه خاله کلثوم و متوجه شدی گلدونشون جدیده و گفتی ماما از آقا عکس بگیر😚عشششششق منی با این همه اعتماد بنفس ک اینقد خودتو تحویل میگیری😅 جدیدا از دستت نمیتونم خیلی برم خونه خاله کلثوم البته ایراد از تو نیست و مشکل اینجاس ک اونا بچه ندارن و نمیدونن بایدچطور باهات رفتار کنن و چ کارایی برا سنت عادیه و چ کارایی لازمه سنت هست و چ کارایی نیست تو این زمینه بقول خودت دایی علی از بیشتر بهت گیر میده و رو اعصابمه.. وگرنه بقیه رو میشه یه جورایی فاکتور گرفت😉 تا میایی بدو بدو کنی تذکر میده...تا بر حسب کنجکاوی مناسب سنت دست ب چیزی میزنی تذکر میده..گوشی میگیری..وسیله ای میخوایی..میری سمت وسیله ای..خوراکی رو زمین‌ میریزی..ا...
25 اسفند 1397

میخواد مامانو ببره سفر😁

تا چند وقت پیش هر وقت میرفتیم جایی و برای خرید وانجام هر کاری بابایی از ماشین پیاده میشد گرررریه ک تو هم بری باهاش اما جدیدا حاضر نیستی پیادا بشی و منتظر فرصتی ک بابایی پیاده بشه و بری پشت فرمون بشینی ومثلا رانندگی کنی😉😃 فرمون رو تکون میدی و بهم میگی ماما برات بوق بزنم؟دوباره میگی بریم سفر؟؟😄 عزیزم امیررضای مامان😙😙جون تازه میگیرم وقتی میبینم اینقد منو دوست داری و هوامو داری😙😙😙 ...
18 اسفند 1397

حموم کردن های امیررضا

مدتی بود حموم رفتن رو دوست داشتی اما قسمت شامپو زدن رو کمی اذیت میکردی و تو این مرحله گریه میکردی اما جدیدا برا لیف زدن و شامپو زدن خلاقیت ب کار بردم و موقع لیف زدن دونه دونه اجزا بدنتو نام میبرم و بهشون کف میزنم و خوشت میاد و اینجوری خودت میخوای ک لیف بکشم..مثلا میگم دستات کو؟!..دستای قشنگ بفرمایید کف صابون..و برا شامپو زدن هم از اینه کمک میگیرم و میگم ک الان موهاتو شبیه شاخ گاوگاویی میکنم و صداشو در میارم و تو هم خوشت میاد و کلی میخندی با تموم این شگردها بازهم موقع اب کشی موها کمی اذیت میکنی اما ب نسبت خودت بهتر شدی😉 زمان سشوار کشیدن هم اجازه نمیدادی سشوار بکشم اما با ترفند اینکه بیا موهاتو شبیه شیطونه کنم ک بری اجی و بابا بترسو...
15 اسفند 1397