⚘سفر تابستونه سال۱۴۰۰⚘
سفر تابستون۱۳۹۸
خاطرات سفر تابستون ۹۸رو تا وسطاش نوشتم ک یهو اشتباهی دستم رفت و همه رو پاک کردم حواس پرتی خرررررره خرررره حالا مجبورم خیلی خلاصه تر بنویسم و عکسارو بزارم ک زودتر گوشی م رو خالی کنم بعد از یک شب تاخیری بخاطر تب امیررضا بالاخره ساعت دوازده شب با خونه خاله ندا راهی شدیم بدو رسیدن ب بروجرد مهرانا خانم هوس دندون دراوردن کرد و تا سه شبانه روز تب و بیحاااالی ب حدی ک بین ادامه و برگشت مردد شدیم اما بخاطر همسفرا ادامه دادیم اونقد بی حال ک یا تو بغلم بود و همش خواب و ناله و یا یه لحظه ک میزاشتم زمین گریه و بی تابی و هیچکی بجز منو نمیخواست بعد از بروجرد رفتیم سمت محلات و ازهمه بیشتر از گلخونه هاش لذت بردین چون کلی گلدون...