امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره
مهرانامهرانا، تا این لحظه: 5 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

من و وروجک هام

اولین تجربه اب بازی و استخربچه ها😚😚

خانه بازی فرشته ها استخر کودکان زده و یکروز ب طور اتفافی رفتیم و خیییلب خوشتون اومد تا قبل از سفر امیررضا از اب و خیس شدن لباس و پا و رفتن تو اب بیزار بود و تا یه ذره لباسش خیس میشد واویلا میکرد چند بارم ب بابایی گفتم بهش یاد بده بره تو اب و... اما بی تاثیر بود‌..تا اینکه خودم وارد صحنه شدم و چند باری رو باهم اب بازی کردیم و از همه بیشتر تو دریای بابلسر کلی باهم بازی کردیم و ار ز اونجا بود ک اب دوست شد و حالا دیگه مدددددام دلش میخواد بره دریا و اب و استخر مهرانا هم ک شکر خدا از همون اول اب دوست بود و همین امسالم تو دریا و اب چشمه و رودخونه کلی بازی میکرد و بزووووور جداش میکردیم لذت اب بازی هم ب اینه ک مثلا دمپایی اجی بر...
26 مرداد 1398

عکسایی ک قرار بود روی کیک تولدتون باشه😙😙

اول تصمیم داشتم برا روی کیک تولدتون عکس خودتونو چاپ کنم اما حس کردم هنوز متوجه نمیشین و این ایده رو گذاشتم انشالله برای سال اینده این عکسا رو هم ب همین نیت گرفتم پشت صحنه عکسا خیلی باحال بود😂😂هرچی عروسک واسباب بازی و بزن و برقص و هنرنمایی داشتیم رو کردیم ک فقط چند لحظه بشینید و نگاهاتوت ب یه سمت باشه خیییلی خندیدیم😂😂اخه مدام یکی تون میخواست یه چیز برداره و.. با کلی بند و بساط موفق ب گرفت گرفتن این عکسا شدیم😂😁😉😙 ...
12 تير 1398

خاطرات روز تولد جانان من ❤مهرانا❤

یک سالگی مباااارک گلدختری😙😙😙 خدارو هزار هزار هزار بار شکر ک به من نعمت دختر دار شدن عطا کرد تا طعم واقعی مادر شدن و تجربه دنیای شیرین دختر داشتن روبا تمام وجودم احساس کنم خدایا هزار هزار هزار بار شکرت😙😙😙 اگر هر روز و هر ساعت و هر دقیقه و هر ثانیه هم خدا رو شکر کنم بازم در برابر داشتن چنین نعمت بزرگ و دوست داشتنی و عزیزی کمه😙😙😙 امروز اولین سالروز تولدته و از صبح ک پا شدم یه حس خیلی خوبی داشتم و تا از خواب بیدار شدی بغلت کردم و گفتم دختر گلم یکساله شدنت مبااارک و دست و پاهاتو بوسیدم و گفتم تولد مبارک عزیزم..خدایا صد هزار مرتبه شکرت ک مهرانا رو بهم دادی و برات دعاهای قشتگ کردم گفتم خدایا ب دخترم طول عمر با ع...
6 تير 1398

مِهرانای مُهر خور😅

خاله کلثوم بعد از کللللللی روزا و هفته ها اومد خونمون اولش غریبگی میکردی و نمیرفتی سمتش اما تا از کیفش خوراکی در اورد از در دوستی در اومدی😂 موقع نماز خوندن ک شد مثل همیشع نشستی کنار نماز گزار و شروع کردی مهر برداشتن و خوردن😂😍 خیلی طعم مهرو دوست دارس ی و دست خودت باشه همه مهرو یجا میخوری من میزارم فقط مزه کنی چون از لحاظ پزشکی و روانشناسی هم متخصصین این اجازه رو میدن بعد از اون کلی با خاله بازی کردی و حسابی باهاش دوست شدی و مدام میرفتی بهش خوراکی میدادی و تو بغلش مینشستی ...
4 تير 1398

بهترین سرگرمیت ریختن لباس ها😙

متهم ردیف اول تو ریختن کشوها و ریخت و پاش لباس هامهراناااااس سرگرمیت اینکه لباس ها رو از تو کمد و کشو در بیاری بریزی بیرون تو این لحظه یازده ماه سن داری و با این شیطنت ها و ریخت و پاشات برا ماما دست و کمر نزاشتی😫 ...
4 تير 1398

آجی دختر پادشاس😂

جدیدا هر جا جمله ای و کلمه ای بشنوی میخوای ک یجوری بکارش ببری بیشتر هم تحت تاثیر برنامه محله گل و بلبل عموپورنگ و شعرایی ک برات میخونمی مثلا گاهی ب اجی میگی دختر پادشاه😁😁 تواین‌عکس رفتین خونه بازی و اجی رو نشون بچه ها میدی میگی این اجی منه.‌. دختر پادشاه..اسمش مهراناست.😂😂😂 یا مثلا تو برنامه محله و بلبل۳ یجا ملکه با یه حالت خاصی میگه افسووووون و تو هم گاهی بمن میگی افسوووون😂😂 خیلی باحالی😂 عشق مامان😘😘😘 اینجا مهرانا یازده ماه و امیررضا دوسال و نه ماه سن داره ...
4 تير 1398