رباب جون کجایی!!!دقیقا کجایی!!!😁😘
زنگ اخر ک زده شد و همه دانش اموزا و خاله رباب راهی خونه شدن یادم اومد باید یه نامه برا اداره اموزش و پرورش بنویسم و بدم دست بابایی ک ببره اداره وسریع سریع مشغول نوشتن بودم ک نمیدونم چطورررر و کی و کجا استامپ رو پیدا کردی و قاب زدی..
اومدم نامه رو مهر بزنم یهو با چهره متفاوتت روبرو شدم و نمیدونستم باید بخندم یا...😣😣
اونقد از چهرت ذوق کرده بودی ک مدام میرفتی روبرو اینه وخودتو نگاه میکردی و از ته دل میخندیدی
اونجا بود ک جای خالی خاله رباب رو بیشتر از همیشه حس کردم و بهت گفتم ببین یک لحظه خاله رباب نیست چکار خودت کردی😁
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی