مهرانای مامان بی اشتها شده
سه هفته س لب ب غذا نمیزنی
هییییچی نمیخوری هیچچچچی
فقط و فقط شیشه شیر و شیر خودم
برا ب اشتها در اوردنت هر کاری ک ب ذهنم میرسه انجام میدم
از حواس پرتی...بازی کردن..تشویق..غذا دادن ب عروسکات...حتی از شدت عصبانیت ناخواسته سرت داد کشیدم و یکی دو تا ب پشتت زدم
اون لحظه خیلللی کلافه و عصبی م اما گریه و ناراحتیت رو ک میبینم زود از برخوردم پشیمون میشم
از بی اشتهایی و لاغر شدنات اونقد بهم فشار میاد ک گاهی میشینم و زار زار گریه میکنم
شاید خیلی بچگونه باشه اما معنی این مدل گریه ها رو فقط یه مادر میفهمه..
تو طول روز شده سه چهار نمونه از انواع غذاهایی ک دوست داری درست میکنم اما دریغ از حتی مزه کردن چ برسه ب خوردن!!!
یه روز اول صبح حریر بادوم درست کردم..بی فایده...ظهر سوپ..عصر دمپختک..شب ماکارونی ک دوست داری همه رو پختم ک شاید یکی شون باب میلت باشه اما هیییییچ کدومو نخوردی...خدا میدونه چقققد این روزا و این لحظات برام سخت و اذیت کننده س..همش نگران حالتم نکنه بدنت ضعیف شه و تو فصل سرما و رفت و امد اذیت شی
همه میگن احتمالا بخاطر دندون های اسیابه ک اینطور بی اشتهایی و کم کم بهتر میشی
خو قربون خدا برم این همه درد ب مادر دادی اینم اضافه ش میکردی
این پست رو دو هفته س نوشتم اما فرصت کامل کردنشو نداشتم الان ک دو هفته گذشته اوضات بهتر شده و روزی دو قاشق برنج میخوری انشالله ک بهترم بشی
مهر مامان یک سال و سه ماه سن داره