امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره
مهرانامهرانا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

من و وروجک هام

امیررضا و جوجه های خاله کلثوم

1398/1/27 1:28
نویسنده : مامان صدیقه
638 بازدید
اشتراک گذاری

چند مدتی میشد ک خاله کلثوم دوتا جوجه گرفته و هروقت باهاش تماس میگرفتی ازت دعوت میکرد بیایی جوجه هاشو ببینی😊

و منم هربار جواب مثبت بهت میدادم تا اینکه یکروز صبح تا پاشدی خاله تماس گرفت و مثل همیشه حرف جوجه وسط اومد و منم گفتم امروز حتمااااا میبرمت..و هر زمان ک بگم قول میدم سر حرفم میمونم ک بهم اعتماد کنی و باورم کنی

کل روز چشم انتظار رفتن خونه خاله بودی

اونروز از شانس خوبمون بخاطر فشار کار جسمی و روحی سردرد شدید گرفتم و عصب های دستم بی حس شده بودن و تاحدی ک حتی نمیتونستم ظرفی ب دست بگیرم و لیوان و پیشدت و کاسه و.. بود ک مرتب از دستم میافتاد و میشکست

وخلاصه خیلی رو براه نبودم و میخواستم یه جورایی منصرفت کنم وبهت گفتم امیررضا خاله ممکنه خواب باشه بریم پارک ترامبولین بازی کنیم بهتره!!و اصللللا رضایت نمیدادی

بهت گفتم خوب پس تو و بابایی باهم برید خونه خاله کلثوم و من بعدا میام پیشتون بازم قبول نمیکردی

بعد یهو اومدی کنارم و منو بغل کردی و گفتی مامان خوشگله...مامان قشنگه..شما نازی..شما مهربونی..بخند.. اونقد شیرین زبونی کردی ک بند دلم پاره شد و محکم بغلت کردم و گفتم مامان تو جوووون بخواه از من..و از اینکه میدیدیم چققققد مشتاق رفتنی دلم نیومد نبرمت و با اون حال و روزم اماده رفتن شدم و همگی باهم رفتیم.

کل مدت پیش جوجه ها بودی و همش نگاشون میکردی..

اولش یکم ترسیدی اما کم کم ترست ریخت اما بازم بشون دست نمیزدی

یجا دیدی اجی داره شیر میخوره شیشه رو ازم گرفتی و خواستی به جوجه ها بدی ک بخورن😁😁😁😁

من ک کلا از جوجه و مرغ و خروس بدم میاد و حس میکنم روح افراد خبیث درشون نهفته س(بزرگتر شی فلسفه شو بهت میگم)☺🤔

اما انشالله تابستون برات بلبل میگیرم ک باهاش سرگرم شی...فقط همینو کم داریم😂😂😂😂

پسندها (2)

نظرات (1)

🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
27 فروردین 98 9:49
امیر جان احتمال داره جوجه ها بمیره ناراحت نشی ها نوه من هم دو تا خریده بود هر دو در عرض یه هفته مردند