امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
مهرانامهرانا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

من و وروجک هام

بچه ها مثل لیمو شیرین میمونن باتمومی شیرینی یه تلخی هایی هم دارن😘😉😙

1397/11/14 22:44
نویسنده : مامان صدیقه
314 بازدید
اشتراک گذاری

اینروزها همون اندازه ک شیرین زبون شدی همون اندازه هم مامان رو اذیت میکنی و دردسرات زیاد شدن🙃

گاهی میگم اگه حس مادرانه نبود نمیدونستم باید چطور باهات برخورد کنم🙃

و چ برخوردی باهات داشتم

هرچقد ک بزرگ و بزرگتر میشی باتموم دلبستگی هایی ک روز ب روز بیشتر بهت پیدا میکنم و همونقدم کلافه میشم و گاهی کاسه صبرم لبریز میشه

یکی از این دردسرها و اذیتی هات اینکه بشدددددت گوشی ب دست شدی و تا گوشی منو میبینی میبری ک باهاش اهنگ و سرود گوش بدی..البته میدونم ک‌علت این کارت اینکه تو مدرسه مدام با گوشی سرود پخش میکنم و یه جورایی داری ازم تقلید میکنی😊😋💝

برا پس گرفتن گوشی بهت میگم میخوام زنگ بزنم اداره و الکی شروع ب صحبت میکنم...سلام اداره خوبی؟؟بخشنامه ای ک فرستادین چی بود؟؟و..‌حواست ک پرت شد گوشی رو پنهون میکنم😂

اما گاهی این کلک نمیگیره و تو هم گرررریه و دست بردار نیستی و منم نمیزارم ب گریه برسه و همینکه حس کنم دور لج بازیته قبل از واکنش نشون دادن برا چند لحظه ای گوشی میدم

اما در کل این عادتت سبب شده ک نتونم مثل سابق مدام گوشی ب دست باشم و مطالعه کنم...تماس بگیریم و احوالی بپرسم...حضورم تو گروه های کمرنگ شه و حتی گاهی از انجام کارهای ضروریم عقب میمونم🙁🙁🙁

همچنان مامانب هستی وحشششششتناک و حتی یک لحظه هم حاضر نیستی بدون من باشی و گاهی از شدت خستگی میام تو اتاق استراحت کنم و شماها رو پیش بابایی میزارم و هنوز ب اتاق نرسیده میبینم اومدی پیشم و میگی مامان نخووواب..پاشووو...منم دلم میسوزه و از قید استراحت میگذرم

فقط از دست من غذا میخوری و خیلی وقتا گرسنه ای و بداخلاقی میکنی و از طرفی منم درگیر کارهای خودم و خونه و اجیم مجبورم نیمه کاره همه رو رها کنم و بیام غذاتو بدم

حس کنجکاویت و استقلالت داره شکوفا میشه وگاهی میخوایی کارایی انجام بدی ک اگه چارچشمی مراقبت نباشم برات خطر سازه مثلا میخوای خودت ب تنهایی میوه پوست بگیری و هرمیوه ای ک میبینی درخواست چاقو برل پوست گرفتن داری و منم یه چاقو کُل برا اینکارت کنار گذاشتم اما بازم تا پوس بگیری و بزاری کنار دلم هزار تیکه میشه از استرس و نگرانی

یا مثلا تا پای اجاق میام میایی پیشم و میگی آقا اِشینه(یعنی امیررضا بشینه رو کابینت کنار اجاق ک باهام غذا هم بزنی )

تا جایی ک بتونم منعت نمیکنم چون دوست دارم شکوفا بشی اما خوب کلی انرژس و زمان و صبوری منو میطلبی😥😥😥

حال دلمو تفریح...سفر...مطالعه...ورزش خوب میکنه ک دوتای اولی ب برکت سن مهرانا خانم فاکتور گرفته شد میمونه گزینه های بعد ک تا بیام انجام بدم چنان وارد کار میشی ک بازم ب غلط کردن میافتم و کلللا قیدشو میزنم

پیشرویت ب دامنه ی لوازم ارایش مم رسیده و تا بخوام کرم و رژ و ژل و واکس مو بزنم سروکله ت پیدا میشه و اصرارررر ک منم میخوام و گاهی بدتر اینکه میخوای تو برا من بزنی😁😁😁

هرچی هم میگم مال مامانه میگه نهههه آقاس😂

شبکه های تلویزیونی و اخبار و مستند و طنز و اشپزی و سلامت و..همگی کلا حذف و فلش میزنیم ب تی وی و هر مورد ک بپسندی همو برات پخش میکنیم😊

امیدوارم دوران پادشاهی آقا امیررضا و ملکه مهرانا ب خوبی و خوشی تموم شه و کمی عقل و منطق متوجه شن نفسسسسسی بکشیم😥

پسندها (3)

نظرات (0)