مامان !!!!!!!!!!بابایی آجی رو برررد😢😁
این عکس مسیر برگشت از مدرسه س و یه لحظه دادم دست بابایی ک بتونم امیررضا رو ک خوابیده بود جا بجا کنم 😙
از اینکه رفته بودی بغل بابایی و میتونستی دست ب فرمون بزنی و کلن یه مکان جدید بود حسابی خوش حال بودی و میخندیدی تا حدی ک بابا میخواست تو بغلش بمونی و باهات اروم اروم رانندگی کنه ک با مخالفت شدییییید من سریع تغییر نظر داد😉😉
بله دیگه عقل رفع خطر رو واجب میدونه😙
این صحنه ها و خنده هاتو فیلم گرفتم و هروقت داداشی فیلمو میبینه بغض میکنه و با ناراحتی میاد میگه مامان!!بابایی آجی بررررد😢😢 و منم میگم محمدد!!!آجی رو نبر آجی امیررضاس و خوشحال میشی😂😂
ای جونم هردوتون ک با تموم زهرچشم هایی ک برا هم میرید چقد همو دوست دارین و هوای همو دارین
انشالله تا اخر اخر تو هیچ جایی از زندگی همو تنها نزارین و همیشه هوای همو داشته باشین😚😚😚
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی