امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
مهرانامهرانا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

من و وروجک هام

اولین تجربه گلپسری از قطعی برق 😶😶

1397/10/25 15:37
نویسنده : مامان صدیقه
166 بازدید
اشتراک گذاری

امسال به لطف خدا و قدم مبارک مهرانا گلی بعد از سال هاااااا یه زمستون سرد و پر بارون رو داریم سپری میکنیم..میشه گفت هر دو هفته بارون خوبی میزنه و هوا حسااابی سرد شده وبخاری ها بیشتر ساعت شبانه روز روشن و خلاصه داریم لذتشو میبریم😙

امروزم یه بارون حسسسابی شروع به باریدن کرد و تایم ما صبح بود اما بخاطرشدت بارندگی و لغزنده شده جاده ها و خطر جاده مخصوصا با دوتا فزشته کوچولوی خونمون ترجیح دادیم خونه بمونیم😙

قبل از بیدار شدن وروجک ها برق ها قطع شد و امیررضا تا چشماشو بازکرد ب عادت همیشگی خواست ک چراغ ها رو روشن کنیم و عمو پورنگ پخش کنیم و هرچی توضیح میدادیم ک برق خاموش شده والان زنگ میزنیم ب عمو برقی میگیم بیان درستش کنن متوجه نمیشد و چون بی فایده بود گوشیم رو دادم دستش ک باهاش مشغول شه و کمی یخ خوابش آب شه😁

کمی بعد ک برق ها وصل شد برات جالب بود خونه ای ک تموم چراغاش خاموش بودن یهو همشون باهم روشن شن و چون دیدی ما صلوات میفرستیم و دست میزنیم توهم شروع کردی ادای ما رو دراوردن و محند و آل محند میگفتی و خوشحال شدی..😙

امروز حدود سه چهارباری برق قطع و وصل میشد ک هر بار واکنش وپذیرشت نسبت ب سری قبل بهتر بود😙😙

البته باز خوش شانسی ک اوردیم این بود ک قطع برق و خاموشی رو در طول روز تجربه کردی و تاحالا تو تاریکی شب عکس العملت رو در برابر بی برقی ندیدیم..خدا کنه فعلن فعلن ها تجربه نکنی ک تاحدی میشه پیش بینی کرد ک چ هاااا میکنی😂😂😂

عزیزم انشالله چراغ خونه دلت همیشه روشن باشه و همیشه همیشه شاد باشی و صدای خنده هات همیشه ب گوشم برسه😙😙😙

امروز ک موندیم خونه حسسسسسسابی باهم بپر بپر و بازی کردیم و خندیدیم و  به هممون خوش گذشت

خدایا شکرت ک دو تا فرشته کوچولو بهمون دادی و با خنده های اونا میخندیم و با بازی اونا بچگی میکنیم و با شادی ها شون خونه مون پراز شادی و انرژی مثبت میشه💑

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)