امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
مهرانامهرانا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

من و وروجک هام

گلدون دوست داشتنی⚘

از بین همه گلدونا اینو خیلی دوست دارین و تا میگم بیاین باهم عکس بگیریم فوری میرید پیش این گلدون😀 اخه شما ک خودتون گلید♥️♥️ ...
12 بهمن 1399

اژدهای توی پارک و ترس مهرانا و شجاعت امیررضا😂

اژدهای شهربازیه ک مهرانا بشددددت ازش میترسه و وقتی میخواید از کنارش رد شه محمکم منو بغل میکنه و چشماشو میبنده😂 امیررضا ک این دوره رو پشت سر گذاشته و مثلا مردی شده برا خودش😂 وقتی ترس مهرانا رو می بینه میره کنار اژدها می ایسته و با حالت تند و دعوا میگه :اژدها چرا آجی منو میترسونی؟؟؟هااا؟؟؟ من نمیزارم اجی منو اذیت کنی 😂😂😂 بعدشم میاد مهرانا رو بوس میکنه و میگه اجی نترس من دعواش کردم😂😂♥️♥️♥️ ای جااااانم خواهر برادر مهرررربون عشقتون پابرجا عزییزانم♥️♥️♥️ ...
3 بهمن 1399

یه روز خوب در طبیعت با خانواده آقای جلیلی

بعد از سه چهارماه بالاخرررره پارک ها بازگشایی شدن و یه وسط هفته ای(ک خلوت باشه) با خانواده آقای جلیلی قرار گذاشتیم ک ناهار بریم پارک خلیج فارس هم از رفتن ب پارک هم داشتن یه همبازی(امیرعلی ومحمدرضا) خییییلی ذوق زده بودین بعد از پارک دل ب بیابون و صحرای اطراف سربندر زدیم برای بار اول امیررضا گلبازی رو تجربه کرد آغاز گلبازی وقتی بود ک توپ تو گلها گیر کرد و بابامحمد برا اوردن توپ تا زانو تو گل رفت مهرانا ترسیده بود وبا گریه میگفت بابا رفته تو گل و گرررریه اما امیررضا جرات پیدا کرد و حسابی گلبازی کرد خیالم راحت بود ک براتون لباس کافی اورده بودم و بعدش تو ماشین عوض کردین روز پرخاطره و خیییلی خوب بود هرچند دو ...
3 بهمن 1399

مهمون مزار بی بی جون💔

پنجشنبه صبح قبل از رفتن خونه خاله ها رفتیم مزار و مثل همیشه ای ک بی بی جون زنده بود و میرفتیم سمتش و کارهاشو انجام میدادیم اینجا هم بابامحمد مشغول تمیز کردن اطراف مزار شد و درختچه های اطراف مزار رو حرص کرد دو سال ونیم از رفتن بی بی جون گذشته اما هنوز هم دلتنگ تر از دیروزم یاد این جمله افتادم ک مامان ها هروقت از دنیا برن زوده ...
3 بهمن 1399

خونه همسایه ممنوع!

همچنان رفتن ب خونه همسایه و همبازی شدن با بچه های تو خونه ای بجز خونه خودمون ممنوعه!! خداروشکر خودتونم علاقه و میلی ب رفتن ب خونه همسایه ندارین و بجاش بچه های همسایه میان همبازی شما میشن درسته ک اینجوری ریخت وپاش خیییییلی زیادی داره خییییلی اما خوبیش اینکه پیش خودمین و خیالم از هر بابت راحته😘😉😉 همیشه شاد باشین عزیزانم ...
3 بهمن 1399

ژیمناستیک کارها🤸‍♂️🤸‍♂️

ژیمناستیک کارها خوشحال و خندون آماده رفتن ب باشگاهن🤸‍♂️🌺 با تموم مشغله ها و حجم کاری زیاد تا جایی ک تونستم از کلاس های ورزشی تون غافل نشدم🤸‍♂️🌺 و بنظرم نیاز هر کودک ب ورزش همتراز نیاز ب غذا و تفریح و محبت و.🤸‍♂️🌺 تا وقتی ک کسی تجربه ورزش کردن رو نداشته باشه نمیتونه تفاوتی بین ورزش و بازی روزانه کودکش قائل بشه🌺🤸‍♂️ خیییییلی بین این دو فرقه!!!! دلتون شاد باشه عزیزانم🌺🤸‍♂️ ...
1 بهمن 1399

دنیای خواهر برادری♥️♥️

از جمله بازی های مورد علاقه تون بادکنک بازیه 🎈🎈🎈🎈 فقط نرسه اون لحظه که بادکنک یکی زودتر بترکه😀🎈 علاقتون ب گل و گلدون خییییلی زیاده و برخلاف هفته اولی ک اولین گلدون رو خریدیم ب خوبی ازشون مراقب میکنید🌺⚘🌻 میدونید که نباید بهشون دست زد و نهایت ذوقتون رو با بوسیدن برگ هاش نشون میدین🌺⚘🌻 همبازی های خوبی برا هم هستین اما بیشتر از اینکه باهم بازی کنید وقتتون رو صرف کشمکش بر سر وسایلی ک دست هم هست میکنید😢😨 تو این قضیه مهرانا بدجووووووور رو مخه😨😨🥵🥵🥵🥵🥵🥵 اوایل امیررضا سریع کوتاه میاومد و مهرانا خانم ماهم هم شرطی شد ک هر وسیله باید دست خودش باشه😂🥵 ولی جدیدا تا وسیله رو از دست امیررضا میکشه ازش پس میگیرم و میگم‌این...
26 دی 1399

نگهداری بچه ها بعد از ازدواج خاله ندا ♥️و خاله رباب♥️

امسال مدرسه بخاطر ویروس کرونا مثل هرسال نظم خاص همیشه حضور داشتن رو نداشت و هرچند مدت یه تعطیلی اجباری میخوردیم..غیر از تعطیلاتم ساعت های حضورمون کم شد(تایم صبح:۸تا ۱۱/تایم ظهر:۱تا۴) بعد از ازدواج خاله ندا و خاله رباب هم خیلی با خاله ساجده جور نشدین♥️ برا همین پیش خودم تو دفتر میمونید و اینروزها ک سرمای هوا کمتر شده میرید توحیاط و مشغول بازی می شید♥️ تایم ظهر هم گاهی ریهام دختر اقای مچاسبه همبازی تون میشه♥️ این هفته براتون بیلچه خریدم و با بیلچه ها حسابی مشغولین♥️😂♥️ همچنان همه دانش اموزان و دبیران و مراجعه کنندگان به مدرسه ماسک میزنن و از این بابت کمی خیالم راحته♥️ خدارو ...
19 دی 1399

جشن شب یلدا تو باشگاه ژیمناستیک🤸‍♂️♥️🤸‍♂️

یکی از قشنگ ترین خاطراتتون جشن شب یلدا تو باشگاه بود ک حسابی خوش حال شدین طول جشن امیررضا حسابی خوشحال بود و شادی میکرد مهرانا هم همونقد خوشحال بود اما بخاطر بادکنک هایی ک دست بچه ها میدید بهونه میگرفت😀 خوش باشین و خوش بدرخشین♥️ ...
4 دی 1399