امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره
مهرانامهرانا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

من و وروجک هام

ژیمناستیک کارها🤸‍♂️🤸‍♂️

ژیمناستیک کارها خوشحال و خندون آماده رفتن ب باشگاهن🤸‍♂️🌺 با تموم مشغله ها و حجم کاری زیاد تا جایی ک تونستم از کلاس های ورزشی تون غافل نشدم🤸‍♂️🌺 و بنظرم نیاز هر کودک ب ورزش همتراز نیاز ب غذا و تفریح و محبت و.🤸‍♂️🌺 تا وقتی ک کسی تجربه ورزش کردن رو نداشته باشه نمیتونه تفاوتی بین ورزش و بازی روزانه کودکش قائل بشه🌺🤸‍♂️ خیییییلی بین این دو فرقه!!!! دلتون شاد باشه عزیزانم🌺🤸‍♂️ ...
1 بهمن 1399

دنیای خواهر برادری♥️♥️

از جمله بازی های مورد علاقه تون بادکنک بازیه 🎈🎈🎈🎈 فقط نرسه اون لحظه که بادکنک یکی زودتر بترکه😀🎈 علاقتون ب گل و گلدون خییییلی زیاده و برخلاف هفته اولی ک اولین گلدون رو خریدیم ب خوبی ازشون مراقب میکنید🌺⚘🌻 میدونید که نباید بهشون دست زد و نهایت ذوقتون رو با بوسیدن برگ هاش نشون میدین🌺⚘🌻 همبازی های خوبی برا هم هستین اما بیشتر از اینکه باهم بازی کنید وقتتون رو صرف کشمکش بر سر وسایلی ک دست هم هست میکنید😢😨 تو این قضیه مهرانا بدجووووووور رو مخه😨😨🥵🥵🥵🥵🥵🥵 اوایل امیررضا سریع کوتاه میاومد و مهرانا خانم ماهم هم شرطی شد ک هر وسیله باید دست خودش باشه😂🥵 ولی جدیدا تا وسیله رو از دست امیررضا میکشه ازش پس میگیرم و میگم‌این...
26 دی 1399

جشن شب یلدا تو باشگاه ژیمناستیک🤸‍♂️♥️🤸‍♂️

یکی از قشنگ ترین خاطراتتون جشن شب یلدا تو باشگاه بود ک حسابی خوش حال شدین طول جشن امیررضا حسابی خوشحال بود و شادی میکرد مهرانا هم همونقد خوشحال بود اما بخاطر بادکنک هایی ک دست بچه ها میدید بهونه میگرفت😀 خوش باشین و خوش بدرخشین♥️ ...
4 دی 1399

تغییر دکور اتاق و خوشحالی شما💝💙💝

هرچند مدت یکبار وقتی ک خوابین دکوراسیون اتاقتون رو عوض میکنم و صبح با دیدنش حسابی غافلگیر و خوشحال میشین💝💙💝 همه این کارها رو شب و زمان خواب شما انجام میدم ک هم تودست و بالم نباشین هم با دیدن همه تغییرات به یکجا خوشحال تر بشین💝💙💝 صبح ک پا میشین با خوشحالی و تعجب به تغییرات نگاه میکنید و به همدیگه نشون میدین💝💙💝 بهشون سلام میکنید و باهاشون حرف میزنید💝💙 سلام ماشا و میشا..مممنون ک ب اتاق ما اومدین😀💝💙 و.. همین یه لحظه خوشحالی شما برام یه دنیا میارزه💝💙 بی نهایت دوستتون دارم ...
30 آذر 1399

تماشای دریا از پنجره خونه😂😂🌊

بعد از بارون چند روز پیش علاوه بر سررررد شدن هوا اکثر خیابونا اب گرفته شدن و بقول امیررضا دریا اومد تو خیابونمون😂🌊 روزی چند بار مهرانا میاد کنار پنجره و میگه میخوام دریا ببینم😂🌊 ...
11 آذر 1399

پاییز۹۹🌧🌤🌧🌤یه روز بارونی🌧🌤🌧

به تقلید از یه برنامه از شبکه پویا چند روزی بود ک مهرانا همش پنجره پذیرایی باز میکرد و با ناراحتی میگفت پس چرا بارون نمیاید!!! دو روز بعدش یه بارونی حسابی شروع ب باریدن گرفت و دومین بارون پاییزی امسال رو ب برکت دعای مهرانا خانوم تجربه کردیم اونم چ باررررونی دو شبانه روزه ک بی وقفه و نم نم داره میباره🌧🌤🌧 دیدن بارون برای هردوتون خیلی جالب بود و کلللللی خوشحالی میکنید🌧🌧🌤🌤🌧🌧 اولین روز بارونی و شروع اولین نم نم بارون خیلی یهویی و بدون برنامه ریزی قبلی ناهار رو بردیم بیرون از خونه و تو یکی از الاچیق های فضا سبز کمربندی شهر به تماشای بارون نشستیم خداروشکر هم هیچکی اطرافمون نبود(فاصله گذاری اجتماعی) نبود هم تا زمانی ک ما بودیم ...
10 آذر 1399