وقتی امیررضا ب دانش اموزم حسودی میکنه😄
کوثر دانش اموز هشت سال پیش هست
همون سالی ک نمونه دولتی دبیر بودم و ایشون کلاس هفتم
همیشه یه عده از دانش اموزا هستن ک خیلی شیفته دبیرشون میشن و این عده هم دو دسته ن
یا ابراز میکنن و دیوانه وار و بیش از حد تعادل ویه جورایی سیریش میشن🤯
یه عده دیگه هم تلاش میکنن با درس خوندن و بهتر شدن علاقه شونو ب دبیر نشون بدن و خیلی اهل شعار و خودنمایی نیستن
خدارو شکرکوثر عزیزه ما از دسته دومه😍🥰
یه دانش اموز مودب و زرنگ و پر تلاش و خیلی اروم اونقدی ک وقتی اخر سال ازم شماره تماس خواست ک باهام در ارتباط باشه جا خوردم
اما اونقد مودب و دوست داشتنی بود ک با کمال میل و برای دومین بار شماره شخصی م رو در اختیار دانش اموز گذاشتم
نفر اول اسیه ضاحی زاده(روستای خنافره)
و خلاصه اینطوریا شد ک کوثر خانم گل بعد از هشت سال همچنان بیاد دبیرش هست و همیشه میاد مدرسه و بهم سر میزنه
چ حس خوبیه اینکه ببینی بعد از گذشت سالهااااا بازم تو خاطر دانش اموزایی
این حس قشنگ ن از بابت نیاز ب توجه هست از باب اینکه یعنی تونستیم تو کارمون اونقد خوب باشیم و تاثیر گذار ک هنوز هم یادی از ما تو خاطرشونه🥰
این عکس رو زمانی گرفتم ک کوثر خانم اومد مدرسه ک بهم سر بزنه 😍
امیررضا چون میدید من و دانش اموزم همو بغل میگیریم و دست تو دست هم داریم یهو بش برخورد و اومد پیشمون و دستامو گرفت تو دستش 😄بعد تو گوشم گفت مامان شما مامان منی😄🥰🥰🤭
منم ک رفتارشو دیدم بغلش کردم و مثل همیشه فاز و انرژی مثبت نثارش کردم
دورت بگردم گلپسرم ک اینقد مامانی هستی و بهم حساس و وابسته ای🥰
دل ب دل راه داره و تموم زندگی من شماهایید🥰🥰
امیررضا خانم سه سال و یک ماه عمر شیرین داره🥰🥰🥰🥰