بیدار باش ب وقت مهرانا گلی❤
تا چند وقت پیش باید مراقب بودم یوقت امیررضا خواهری بیدار نکنه و مدام بش میگفتم اهسته آجی خوابه
اما جدیدا امیررضا روخیالی نیست و باید چار چشمی مراقب مهرانا باشم ک یوقت داداشی رو بد خواب نکنه
اخه همینکه از خواب پا میشه و خیالش راحت میشه ک من هستم میره سراغ داداشی و پتوشو میکشه و صداش میزنه اَیی..اَیی(امیر) و دست و سرو وصورتش میزنه و میخواد هر جوری هست بیدارش کنه
😂😂😚😚😂😂😂
جالبه ک میدونه کارش شیطنت بازیه و موقع رفتن سراغ داداشی با خنده شیطونی نگاهممیکنه و منتظره بهش بگم کجا؟؟و تا اینو بگم سررررررریع چار دست و پا و با خنده میره سمت داداشی و وقتی پتو رک میکشه و امیررضا تکون میخوره مهرانا سرشو میزاره رو تشک و یعنی کار من نبود😂😂😂😂
اخه عشق مامان تو این شیطنتا رو از کجا بلدی😂😂
امیررضا هم تا ببینه ک اجی اومده بیدارش کرده بغلش میکنه و بوسش میکنه و میگه مامان اجی بیدارم کرد و البته گاهی ک واقعا بد خواب شده باشه قضیه کاملا برعکسه و امیررضا با بداخلاقی داد میزنه و میگه ماماااااان بیا اجی ببر منو اذیت میکنه...میخوام بخوابم و کمی ک دیر کنم ممکنه کار ب جاهای باریک بکشه😉😂
انشالله تا ابد اینقد هوای همو داشته باشین❤