خواهر برادر شیشه ای😂😙
تا امیررضا کوچیک بود و سن شیشه خوردن ب هر روشی متوسل شدم موفق نشدم شیشه ای کنم اما با ب دنیا اومدن اجی چون میدیر خواهری میخوره اونم شیشه ای شد😂
و البته فقط دمنوش خنک و شیرین مثل زعفرون..اویشن یا شریت البالو و عرقیات و ابلیمو و.. میخوره و ب هیییییچ عنوان تمایلی ب شیر و شیر موز و شیر کاکایو و.. نداره
جدیدا تا امیررضا شیشه میخوره مهرانا میاد کنارش و با ناز و خنده نگاش میکنه ک مثلا داداشی بهش شیشه بده..مرحله بعدی سرشو میزاره رو پاها امیررضا..مرحله بعدی..دست دست میزنه ک شیشه بده...مرحله بعدی بزور و بکش و بکش😂😂 ک البته کمتر ب این مرحله میرسه وتا سرشو میزاره رو پاها داداشی تسلیم مهربونیش میشه😙😂
گاهی وسط شیشه خوردن یهک مهرانا شیشه رو میبره و مثلا فرار میکنه و چند قدمی دست و پا نمیره ک امیررضا سر میرسه و شیشه رو از دستش میبره😂😂😂
جالبه ک شیشه خودشو نمیخواد و فقط شیشه امیررضا
انشالله تا اخر همینطور هوای همو داشته باشین و هیچ چیز نتونه بین شما فاصله بندازه😙😙
تو این لحظه مهر مامان ده ماه و بیست و هفت روز سن داره و امیررضا دو ساله هشت ماه
عمرتون طولانی و پر برکت عزیزای دلم😙😙