امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
مهرانامهرانا، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

من و وروجک هام

اولین بی حالی های طولانی مدت گلدختری😓

1397/10/30 12:19
نویسنده : مامان صدیقه
258 بازدید
اشتراک گذاری

این هفته یکی از سخت ترین اخرین هفته هایی بود ک پشت سر گذاشتیم از چهارشنبه تا خود امروز ک شنبه س بی حال بودی و تب داشتی

الان خداروشکر تبت رفته فقط کماکان بی حالی و خیلی حال و حوصله نداری😫

اما بشددددت مامانی شدی و حتی یک ثانیه هم حاضر نیستی پیش بابامحمد بمونی و اونققققد گریه میکنی ک از کارم منصرف میشم و میام نجاتت میدم😂

اونقد بی تابی و گریه میکنی ک صدای داداشی هم در اومده و تا میبینه گریه میکنی میاد پیشت برات دست میزنه و مثلا شعر میخونه و میبینه بی فایده س میگه آجی چخبرته؟؟؟😂😄

امروز خداروشکر خیلی بهتری فقط خواب شب بهم ریخته..یه مدت عالی شده بودی اما بازم برگشتی خونه اول😑😶😣

مثلا دیروز زنگ‌اول تو مدرسه خوابیدی و بعدش بیدار تا نیم ساعت قبل از برگشت و همینکه سوار ماشین شدیم از صدای داداشی بیدار شدی و دیگه نخوابیدی تا ساعت یک شب😪😭🤕

یک‌ شب خوابیدی و چهار صبح پا شدی..سرررررحال و خندون و تا دیدم رو فرمی بابایی بیدار کردم و خواستم ک پست تحویل بدم و همینکه بابایی اومد جیغت رفت هوا و اونقددد گریه کردی ک از استراحتم منصرف شدم و مجددا برگشتم پیشت و ادامه بازی

مثل همیشه دم سحر برات دعای عهد و زیارت عاشورا و سوره یس و...پخش کردم و تو هم با خوشحالی و ارامش خاصی گوش میدادی..انشالله اهل بیت پشت و پناهت دخترم😙

بعدشم دیگه نخوابیدی تا ساعت حدودای ده و نیم صبح...دیگه اخراش حالت تهوع گرفتم از شدت خستگی و بی خوابی🤕🤒

خیلی دوست داشتم تو خوابیدن همراهی ت کنم اما ناچارا اماده رفتن ب مدرسه و جم وجور کردن وسایل و ناهار بابایی و دادشی شدم و بی ناهار راهی مدرسه شدم

در رابطه با این روزهات هرکس یه نظر خاص خودشو میداد

مثلا مریض و سرماخوردگی...بی تابی دندون...چشم زخم...ترسیدی..عادت رفتاری...گرسنی...‌بدن درد...و...

حالا هرچی ک هست روزهاو خاطرات موندگاری رو بجاگذاشتی😃 و فعلن فعلن ها فراموش نشدنیه😃😂😘

این عکسا رو پنج صبح گرفتم😚

خنده هاش بدجور ادم تشنه خوابو قلقلک میده😆

ده و نیم صبح خوابیدی

ارامش بعد از طوفان

 
پسندها (1)

نظرات (0)