سری عکس های مهرانا از دوربین خاله ندا
اواخر تابستون ک شد پیدا کردن یه پرستار خوب و مطمین برا گلدخترم خیلی ذهنمو مشغول کرد و به همه سپردم ک یه نفر مطمین پیدا کنن و جور نمیشد تا اینکه بالاخره به لطف خدا و دل کوچیک و معصوم مهرانا ندا خانوم گل قبول زحمت کردن😙قبل از اینکه خاله ندا رو ببینم و مهرانا رو بسپرم دستشون اونقد استری داشتم ک نکنه کم کاری کنه و دختره ۳ ماهم اذیت شه بعد به خودم دلداری میدادم ک هر ربع ساعت میرم سرمیزنم ونظارت میکنم اما خداروشکر تاخاله رو دیدم خیالم راحت شد ک اگه نگم بیشتر از من حواسش هست کمتر هم نیست 😙
خاله ندا یه مامان مهربون و خیلی با تجربه دارن ک تو زمینه مهرانا و مشکلات نوزادی و..از تجربه هاشون خیلی استفاده میکنم..
یکی از بهترین خاطراتت امسالم رفتن به خونه خاله ندا و بودن توجمع گرم و صمیمانه خواهرا و مامانشون بود..خیییلی خوش گذشت منو یاد دوران مجردی و خونه پدری و اتاق اخری و گپ وگفت های خواهرانه خودمون انداخت😙