چی میشد اگه خاله رباب هیچ وقت نمیرفت خونشون😄😄
هرفعالیتی ک دانش اموزا انجام بدن توهم همگروهی شون میشی و پا ب پاشون انجام میدی مخصوصا اگه تو جمعشون دوست همیشگیت نرگس هم باشه😘😘
تو این مواقع حسابی تو دست و پای دانش اموزایی و اگه خاله رباب مهربون نبود واقعا نمیدونستم چطور کنترل و مراقبتت کنم 😙😙
خاله رباب خیییییلی هواتو داره و توهم مثل همیشه اونو بی نهایت دوست داری و تاالام ک چهار ماه از سال گذشته بازم زنگ اخر پشت سر خاله گریه میکنی و میخوایی ک بمونه پیشت😙
امروز زنگ اخر مشغول توپ بازی با خاله رباب و نرگس بودی ک بابایی اومد دنبالمون وهمینکه بابایی رو دیدی گفتی بابا برو خونخ بخوووااب و برا بابایی دست تکون میدادی و خداحافظی میکردی و میگفتی شل بخیر😁😁😁😁
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی