امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
مهرانامهرانا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

من و وروجک هام

عشقای مامان زود بزرگ نشین💖💙

امیررضا جانم💙عشق بی انتهای مامان💙 مهرانا جانم💖نفس مامان💖 میشه ازتون خواهش کنم دیگه بزرگ نشین💖💙 و تو همین سن و همین حال و هوای شیرین بچگی تون بمونید💖♥️💙 شب بعد از خواب یهو با خودم گفتم دو سه سال دیگه که میرید مدرسه چقد جاتون تو خونه خالی میشه! چقد دلتنگتون میشم و بی صبرانه منتظر اومدنتون میشم♥️ انشالله تنتون سالم باشه و هیچ چیزی نتونه قلبهامونو از هم دور کنه💖💙 ...
25 اسفند 1399

قانون بازی کردن شماها:هرکس با وسیله خودش اما کنار هم!!

برای شروع بازی تون اولش ناسازگاری می کنید و با وساطت من و گذاشتن قانون اینکه هرکس با وسیله خودش اما کنار هم ب بازی مشغول میشین😂⚘ ترجیحا بازی فکری خریداری میشه که تعداد قطعاتش زیاد باشن و بشه هردوتون سرگرم شین خووووش باشین عزیزانم ...
10 اسفند 1399

طبیعت گردی *زمستان ۹۹

اینروزها ک هوا خوبه و به نسبت بهاریه بهترین فرصت برای رفتن به بیابون و دل طبیعته از ساعت ده صبح میزنیم بیرون و با غروب افتاب راهی خونه میشیم♥️ چون عادت کردین همیشه تو جمع باشین اکثر وقتایی ک فقط خودمونیم سراغ همبازی هاتونو میگیرین.. امیر علی و خانواده اقای جلیلی.. خاله لیلا و بچه هاش .. و.. برای همینم طول هفته خودمون تنهایی بیرونیم و اخر هفته با عزیزان دیگه⚘ حالا همه عکسای بیرون رفتن های سه ماه دی و بهمن و اسفند رو میزارم که یادگاری بمونه⚘ خووووش باشین عزیزانم با اینکه رفتن ب بیرون همونقد ک خوش میگذره همونقدم برام زحمت داره اما همه اینا به لبخندتون میارزه ...
10 اسفند 1399

گلدون دوست داشتنی⚘

از بین همه گلدونا اینو خیلی دوست دارین و تا میگم بیاین باهم عکس بگیریم فوری میرید پیش این گلدون😀 اخه شما ک خودتون گلید♥️♥️ ...
12 بهمن 1399

اژدهای توی پارک و ترس مهرانا و شجاعت امیررضا😂

اژدهای شهربازیه ک مهرانا بشددددت ازش میترسه و وقتی میخواید از کنارش رد شه محمکم منو بغل میکنه و چشماشو میبنده😂 امیررضا ک این دوره رو پشت سر گذاشته و مثلا مردی شده برا خودش😂 وقتی ترس مهرانا رو می بینه میره کنار اژدها می ایسته و با حالت تند و دعوا میگه :اژدها چرا آجی منو میترسونی؟؟؟هااا؟؟؟ من نمیزارم اجی منو اذیت کنی 😂😂😂 بعدشم میاد مهرانا رو بوس میکنه و میگه اجی نترس من دعواش کردم😂😂♥️♥️♥️ ای جااااانم خواهر برادر مهرررربون عشقتون پابرجا عزییزانم♥️♥️♥️ ...
3 بهمن 1399

یه روز خوب در طبیعت با خانواده آقای جلیلی

بعد از سه چهارماه بالاخرررره پارک ها بازگشایی شدن و یه وسط هفته ای(ک خلوت باشه) با خانواده آقای جلیلی قرار گذاشتیم ک ناهار بریم پارک خلیج فارس هم از رفتن ب پارک هم داشتن یه همبازی(امیرعلی ومحمدرضا) خییییلی ذوق زده بودین بعد از پارک دل ب بیابون و صحرای اطراف سربندر زدیم برای بار اول امیررضا گلبازی رو تجربه کرد آغاز گلبازی وقتی بود ک توپ تو گلها گیر کرد و بابامحمد برا اوردن توپ تا زانو تو گل رفت مهرانا ترسیده بود وبا گریه میگفت بابا رفته تو گل و گرررریه اما امیررضا جرات پیدا کرد و حسابی گلبازی کرد خیالم راحت بود ک براتون لباس کافی اورده بودم و بعدش تو ماشین عوض کردین روز پرخاطره و خیییلی خوب بود هرچند دو ...
3 بهمن 1399

مهمون مزار بی بی جون💔

پنجشنبه صبح قبل از رفتن خونه خاله ها رفتیم مزار و مثل همیشه ای ک بی بی جون زنده بود و میرفتیم سمتش و کارهاشو انجام میدادیم اینجا هم بابامحمد مشغول تمیز کردن اطراف مزار شد و درختچه های اطراف مزار رو حرص کرد دو سال ونیم از رفتن بی بی جون گذشته اما هنوز هم دلتنگ تر از دیروزم یاد این جمله افتادم ک مامان ها هروقت از دنیا برن زوده ...
3 بهمن 1399

خونه همسایه ممنوع!

همچنان رفتن ب خونه همسایه و همبازی شدن با بچه های تو خونه ای بجز خونه خودمون ممنوعه!! خداروشکر خودتونم علاقه و میلی ب رفتن ب خونه همسایه ندارین و بجاش بچه های همسایه میان همبازی شما میشن درسته ک اینجوری ریخت وپاش خیییییلی زیادی داره خییییلی اما خوبیش اینکه پیش خودمین و خیالم از هر بابت راحته😘😉😉 همیشه شاد باشین عزیزانم ...
3 بهمن 1399