امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
مهرانامهرانا، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

من و وروجک هام

۱۳ آبان۹۸

هر سال روز دانش اموز برای دانش اموزا هدیه میگیرم و با یه مراسم جشن و شادی و .. تو ذهنشون موندگارش میکنم امسالم علاوه بر هدیه (جوراب) براشون کیک گرفتم چون میدونستم خییلی دوست دارن و خوشحال میشن از روز قبلش ب امیررضا گفتم ک تولدشه و کیک تولدشه و از این بابت خیییییلی خوشحال بود و فک میکرد تموم تزیین ها و بادکنک ها و جشن و شادی ها برا تولدشه😆😆 اینروزا روزهای نقاهت مریضی و سرماخوردگی امیررضاس اما از دیدن کیک مثلا تولد و.. خیلی حال و هواش بهتر شده و روحیه ش عوض شد😆 ...
18 آبان 1398

هیس!!!خواهر برادری امتحان دارن😂😂

این عکس ساعت شش ونیم صبحه و ما داشتیم تو اتاق صبحونه میخوردیم و برا رفتن ب مدرسه اماده میشدیم ک یهو هر دوتون اومدین تو اتاق و صورت نشسته کتاب گرفتین دستتون و شروع کردین ب ورق زدن و مثلا خوندن گفتم امیررضا!!مامان صبحونه میخوری؟؟ گفتی مگه نمیبینی من امتحان دارم😅😅😂😂 هرکاری هم ک برادری انجام میده خواهری تکرار میکنه😄😄😄😄 فیلم این لحظات رو هم گرفتم😂😄🥰 ...
2 آبان 1398

وقتی امیررضا ب دانش اموزم حسودی میکنه😄

کوثر دانش اموز هشت سال پیش هست همون سالی ک نمونه دولتی دبیر بودم و ایشون کلاس هفتم همیشه یه عده از دانش اموزا هستن ک خیلی شیفته دبیرشون میشن و این عده هم دو دسته ن یا ابراز میکنن و دیوانه وار و بیش از حد تعادل ویه جورایی سیریش میشن🤯 یه عده دیگه هم تلاش میکنن با درس خوندن و بهتر شدن علاقه شونو ب دبیر نشون بدن و خیلی اهل شعار و خودنمایی نیستن خدارو شکرکوثر عزیزه ما از دسته دومه😍🥰 یه دانش اموز مودب و زرنگ و پر تلاش و خیلی اروم اونقدی ک وقتی اخر سال ازم شماره تماس خواست ک باهام در ارتباط باشه جا خوردم اما اونقد مودب و دوست داشتنی بود ک با کمال میل و برای دومین بار شماره شخصی م رو در اختیار دانش اموز گذاشتم نفر اول اس...
28 مهر 1398

ب طور کلی حال و هوای سال دوم مهرانا تو مدرسه

امسال برخلاف پارسال ک چندان از مدرسه و محیط و مسافت و.. متوجه نبودی کلی بازی میکنی و خوشحالی تو مسیر رفت و امد خیلی کم پیش میاد ک بخوابی و بیشتر به مانیتور و یا بازی مشغولی مسیر رفتن رو میشناسی و ب جاده فرعی مدرسه ک برسیم از خوشحالی پا میکوبی و میخوای ک نرسیده ب مدرسه در باز کنی و زودتر برسی😂 از کنار خونه خاله ندا ک رد شیم برا در و دیوار و البته ب یاد اهل خونه دست تکون میدی و بوس میفرستی و ب مدرسه ک برسیم همینکه خاله ندا رو ببینی خودت میندازی بغلشو و شیرین کاری هات شروع میشه۰😄😊😊 تو مدرسه گاهی یکی دو ساعتی میخوابی اما اکثر روزها تمام وقت بیداری و مشغول بازی کردنی خاله ندا خیییییییلی خییییلی هواتو داره و بیش ...
26 مهر 1398