امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
مهرانامهرانا، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

من و وروجک هام

امیررضا و ترک ماهی خوردن😔

حدود شش ماهی میشد ک ماهی خور شده بودی و سر سفره ب اندازه کافی میخوردی بطوری ک در هفته دو سه باری وعده غذایی رو ماهی میزاشتم ک بتونی بامون بخوری البته فقط ماهی ک گوشتش سفید باشه و از بین ماهی ها فقط صافی نمیخوردی تا اینکه یک روز ماهی تالاب درست کردم و خوردی و از طعمش خوشت نیومد و از اون موقع تا حالا ک یک ماهی میگذره دیگه لب ب ماهی نزدی و هربار ک درست میکنم میگی من از اینا نمیخورم..با اینکه نوعش فرق میکنه و بخاطرت ماهی دریا گرفتیم اما بازم میلت نمیکشه😔 بخاطر همینم گذاشتم چند وقتی بگذره ک طعمش فراموشت بشه و از نو ماهی خوردنو شروع کنی و الان دو هفته ای هست ک ماهی درست نکردم اونم منننن ک چققققد دوست داررررم😢 اما فقط بخاطر گلپسری...
3 مرداد 1398

مهرانا و گل میز😙

هر وقت از خواب بیدار میشی و خیالت راحت میشه ک منم بیدارم میری و وسط این میزها بازی میکنی😂 خیالت راحته ک بیدارم یعنی اینکه هروقت سیر خواب شی و ببینس من خوابم اینقد تکون تکون میخوری و نق میزنی و غلت میخوری و یه وقتایی هم ادای گریه کردن در میاری و خودتو بهم نزدیک میکنی اما همینکه چراغ سبز نشون بدم و چشمامو باز کنم و با خنده بهت بگم مهرانا!!!! یهو با خنده از سرجات بلند میشی و اول برام دست میزنی و یعنی تشویقم میکنی ک از خواب پاشدم😂 بعدم میری سراغ داداشی و چون منعت میکنم میری سراغ گل میزا و وسطشون بازی میکنی و گاهی گیر میکنی و باید بیام نجاتت بدم😂 مهرانای عزیزم یک سال و یک ماه عمر شیرین داره😘😘😘 ...
3 مرداد 1398

من و بچه ها و مزار بی بی جون

یه مادر دارید ک نفس میکشه؟؟؟؟ خوشبختید و خودتون حالیتون نیست!!!! 😔 چ حس تلخی و شیرینه وقتی ک با بچه ها میام سر مزار بچه ها خوشحالن شادی میکنن با خنده دست ب سنگ مزار میکشن..اینا همش منو خوشحال میکنه و حس میکنم از اومدنمون خوشحالی اما وقتی نمیتونم ببینمت یا اینکه بچه هام نبیننت چقد حس بدیه...بد ن تلخ ترین حس دنیاس خیلی سخته مامانت بچه ت رو ندیده باشه و بچه ت هییییج خاطره ای از مامان جونش نداشته باشه مامان جات تو لحظه لحظه زندگین خالیه روحت شاد مامان مهربونم این عکسا مربوط ب زمانیه ک اومدیم اطراف مزار بی بی جون رو ابیاری قطره ای کنیم ...
1 مرداد 1398

مهرِمامان سه روزه لب ب هیییچ غذایی نزده😑

حدود سه روزه لب ب هیچچچچ غذایی بجز سیب زمینی سرخ کرده و هیییییچ میوه ای بجز هندونه نمیزنی فقط شیشه شیر میخوری اونم خیییییلی خییییلی کم نمیدونم چرا یهو اینقد بد غذا شدی..تازه داشتی شروع میکردی ب خوردن و کمی جون گرفته بودی اما بازم برگشتی خونه اول😔 خیلی نگران و ناراحتتم..دردت بجونم کاش زبون داشتی میگفتی چرا اشتهات کم شده..میگفتی چی دوست داری بخوری ک با جون و دلم برات درست میکردم.‌کاش میتونستی حرف بزنی و بگی چرا اینقد کم اشتها شدی😢😢 هر غذایی ک تا الان برات درست میکردم و با اشتها میخوردی رو برات درست کردم اما دریغ از یه قاشق خوردن😭😭 امیدوارم این حالتت طبیعی باشه و این کم اشتهایی برای دندونات یا یه پرسه از رشدت باشه تا یک ر...
1 مرداد 1398