امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
مهرانامهرانا، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

من و وروجک هام

میخواد مامانو ببره سفر😁

تا چند وقت پیش هر وقت میرفتیم جایی و برای خرید وانجام هر کاری بابایی از ماشین پیاده میشد گرررریه ک تو هم بری باهاش اما جدیدا حاضر نیستی پیادا بشی و منتظر فرصتی ک بابایی پیاده بشه و بری پشت فرمون بشینی ومثلا رانندگی کنی😉😃 فرمون رو تکون میدی و بهم میگی ماما برات بوق بزنم؟دوباره میگی بریم سفر؟؟😄 عزیزم امیررضای مامان😙😙جون تازه میگیرم وقتی میبینم اینقد منو دوست داری و هوامو داری😙😙😙 ...
18 اسفند 1397

دومین مرواریده مهرانا خانوم😙

دومین مرواریدت تو سن هشت ماه و ده روزگی جوونه زد😙انشالله همیشه لبت خندون باشه😙 میدونم ک دندونات خیلی مراقب میخواد ک خدایی نکرده کارت ب دندون پزشکی و پرکردن و..نرسه دیگه کم کم خوراکی های شیرین رو باید از دم دستت ور دارم و قبل از خواب با پنبه مرطوب دندون های قشنگتو پاک کنم ک جرم نگیره ای جوووونم دندون ها قشنگت ..وقتی میخندی مثل پیرزن ها میشی😁😁😁😁 ...
18 اسفند 1397

ویژگی های هشت ماهگی گلدختری😙😙

عاششششق حالت نشستت ام فعلا فقط میتونی با تکیه و کمکی بشینی اما نمیتونی در حین نشستن وسیله از رو زمین برداری تو حالت های خستگی یا گرسنگی یا..با شعر خوندنم اروم میشی و میخندی مخصوصا اگه موقع خوندن دستام تکون بدم و مدام بوست کنم دیگه مرحله غلت خوردنو پشت سر گذاشتی و میتونی رو شکم بخزی و مسیر طولانی حرکت کنی عااااااشق دستمال کاغذی هستی و هرجاببینی میخوای ک بگیری دستت و بخوری صبحا وقتی سیر خواب میشی چشم بسته تکون میخوری و میایی و خودتو بهم میچسبونی و منتظر اینی ک چشمامو باز کنم و صدات کنم و همینکه بگم مهرانا سلام.. چشماتو وا میکنی و میخندی و شروع میکنی اغو اغو کردن و میخوایی ک با صدات همه رو بیدار کنی بع...
18 اسفند 1397

خرید نوروز گدختری😙

اینم خریدهای عید نوروز ۹۸مهراناخانوم همه اینها لباس خونه س و همه مارک بی بی سان ک تموم نخ هست وحساسیت نداره تموم خریدهاتو از اهواز ب همراه خاله کلثوم مهربون انجام دادیم یکی از کارهای لذت بخش دنیا همین خرید کردن های لباس بچه و وسایل نوزاده..خییییلی دوستش دارم خیییلی وارد نه ماه شدی اما همچنان لباست سایز یک هست و لباس جدیدها سایزدو هستن و برات بزرگن..امیدوارن ده ماهگی بتونی تن کنی😁 ...
15 اسفند 1397

سبیییییل خان

قبلا فقط با رژهای مامانی رژ میزدی و میخواستی مثل مامانی رژ بزنی اما جدیدا از رژ برای زدن ریش و سبیلت استفاده میکنی و هر وقت اتفاقی رژی از من پیدا کنی ورمیداری و کل صورتتو رژی میکنی و میگی من سبیل دارم😂😂😂 ب برکت حضورت میز لوازم ارایشی تو خونه معنا نداره و تموم لوازم ارایشی مو جمع کردم و گذاشتم توی کیف و بالای کمد لباس ها😅 ...
15 اسفند 1397

حموم کردن های امیررضا

مدتی بود حموم رفتن رو دوست داشتی اما قسمت شامپو زدن رو کمی اذیت میکردی و تو این مرحله گریه میکردی اما جدیدا برا لیف زدن و شامپو زدن خلاقیت ب کار بردم و موقع لیف زدن دونه دونه اجزا بدنتو نام میبرم و بهشون کف میزنم و خوشت میاد و اینجوری خودت میخوای ک لیف بکشم..مثلا میگم دستات کو؟!..دستای قشنگ بفرمایید کف صابون..و برا شامپو زدن هم از اینه کمک میگیرم و میگم ک الان موهاتو شبیه شاخ گاوگاویی میکنم و صداشو در میارم و تو هم خوشت میاد و کلی میخندی با تموم این شگردها بازهم موقع اب کشی موها کمی اذیت میکنی اما ب نسبت خودت بهتر شدی😉 زمان سشوار کشیدن هم اجازه نمیدادی سشوار بکشم اما با ترفند اینکه بیا موهاتو شبیه شیطونه کنم ک بری اجی و بابا بترسو...
15 اسفند 1397

هشت ماهگی مبارک ناز نازی مامااااااان💝

ح هشت ماهگی مبااااارک نفس مامان😙😙 خداروشکر از این ماه کم کم داری به غذا خوردن اشتیاق نشون میدی و ظرف غذا رو ک میبینی دست میبری سمتش و میخوای ک مزه مزه کنی و در حده چند قاشقی مزه مزه میکنی بجای سرلاک بهت شیر سه روزه میدم و انشالله از هفته بعد شیر گاو رو ک طبیعی هست و ماده افزودنی نداره رو جایگیزین سرلاک و شیر پاستوریزه میکنم وقتی رو شکمت میزارمت خودتو بالا میکشی و انگار ک میخوای بلند شی کماکان مامانی هستی شدیدددددا عمیقاااااا و کسی بجز من و بعدش خاله ندا رو نمیخوای خوشرو هستی و بغل من ک باشی همیشه خنده ت براهه شکر خدا از فضای بسته خسته میشی و همینکه بریم بیرون ب نشونه خوشحالی دست و پا میزنی میدونی ک ...
8 اسفند 1397